همهی آدمها دیوانهاند» این جملهای است که راوی با آن رمان را آغاز میکند. راوی داستان (آرمان پاکروان) معلمی است که دغدغههای یک روشنفکر را دارد و برای آیندهی بشریت نگران است. او در همنشینی با همسایهی منزوی خود (آقای شاهی) فریادهای نگرانیاش را در وبلاگهای وی میخواند و مینویسد. همسر آرمان (نگار) که در دفتر یک نشریهی جوان کار میکند با دغدغهها و بحرانهای نسل جوان ارتباط دارد اما با هراس از بسته شدن نشریه جرأت نشر و واکاوی نامههای خوانندگان خود را ندارد و شنوندهای است که تنها به کشیدن آه و ناله در برابر حوادث بسنده میکند.
رمان «من بن لادن را کشتم» نوشته مهدی رضایی در آمریکا به چاپ رسید
Who Is Not Afraid of the Lunatics?” published in English / mehdirezaei
یادداشتی بر رمان «من بن لادن را کشتم» نویسنده «مهدی رضایی»/ سعید زمانی
میکند ,یک ,راوی ,آرمان ,خوانندگان ,نسل ,است که ,نشر و ,جرأت نشر ,نشریه جرأت ,بسته شدن
درباره این سایت